هيچ راننده عاقلي اجازه نمي دهد يکي از مسافرينش به جاي او فرمان اتومبيل را به دست گيرد و او را هرجا دلش خواست ببرد. با اين حال، ما هربار که کنترل مي شويم يا تحت فشار قرار مي گيريم اين اتفاق روي مي دهد. شخصي با توسل به خشونت يا نيرنگ ما را وادار مي کند آن طور که او مي خواهد يا زندگي مي کند يا دوست دارد عمل کنيم. کنترل کننده با استفاده از روش هاي فلج کننده و گمراه کننده از واکنش ما جلوگيري مي کند و سهم کم و بيش مهمي از زندگي ما را به تاراج مي برد.
هم روزي که شاد و سرحال و آسوده خاطر هستيم و هم روزي که آشفته، نگران يا بي انرژي هستيم، مي توانيم تسليم اين تصور شويم که زندگي همين است. همچنين مي توانيم از سرنوشتمان شکايت کنيم يا براي خود دل بسوزانيم يا نگران و تنها در گوشه اي در خود فرو برويم؛ اما اين کار آن چيزي را که ما را دل نگران و دچار دردسر کرده تغيير نمي دهد.
تجربه لحظات سرخوردگي، مثلا هنگامي که بيش از حد کار داريم يا بالعكس وقتي از محروم شدن از کارمان مي ترسيم، طبيعي است. همچنين کاهش اطمينان و شک کردن هنگامي که دچار شکست يا گرفتاري يا مريضي مي شويم، يا هنگام مواجهه با وضعيتي که به نظر برخورد به بن بست مي رسد، بجاست؛ اما اغلب اوقات اين عوارض نتيجه مستقيم کنترل شدن از جانب کنترل کننده است.
 برخي از کنترل ها آن قدر مخفي و گمراه کننده اند که اغلب قرباني سرچشمه آن
را تشخيص نمي دهد. قرباني به اشتباه خود را متهم مي کند و به دنبال عاملي مي گردد تا بتواند خود را مسئول اتفاقي که برايش افتاده بداند. بالعكس، برخي ديگر از کنترل ها کاملا پيش بيني پذيرند، و ما خودمان را آماده مي کنيم و قسم مي خوريم که اين بار تن به اين کار نمي دهيم؛ اما همچنين مي دانيم که نمي توانيم در برابر کنترل کننده مقاومت کنيم و عاقبت تسليم خواسته اش مي شويم.
مخاطب اين کتاب تمام کساني هستند که از کنترل شدن از جانب ديگران، از بيش از حد خوب و مهربان بودن، از بدبخت بودن و اينکه نمي توانند اختيار زندگي خودشان را در دست داشته باشند خسته شده اند. در يک کلام اين کتاب خطاب به تمام کساني است که از کنترل شدن به ستوه آمده اند.
کنترل شدن از جانب ديگران مشيت الهي نيست. هيچ کس مجبور نيست تمام زندگي اش را به گوش دادن به حرف ديگران و زير بار اراده آنها رفتن بگذراند. امکان اينکه عوض شويم و بدون واکنش نشان دادن، ديگر اجازه چنين کاري را ندهيم وجود دارد.
براي دفاع بهتر از خود و براي سرزنش نکردن خود به دليل بيش از حد مهربان، قابل اعتماد يا خوب بودن، اين کتاب دو هدف را دنبال مي کند. هدف اول شناساندن حالت هاي مختلف کنترل از طريق مثال هاي متنوع است که براي اولين بار به صورتي واضح، روشن و دقيق دسته بندي شده اند. در واقع، چنانچه مي خواهيم در مقابل کنترل شدن از خود به شکلي مؤثر دفاع کنيم، داشتن شناختي مناسب از نشانه ها، ساز و کار و انگيزه هاي انواع مختلف کنترل الزامي است.
هدف دوم اين کتاب فراهم آوردن سلاح و تدارکات براي کساني است که امي پندارند ديگران تحت فشار قرارشان داده اند يا اينکه به نوعي کنترلشان
کرده اند ولي نمي دانند چگونه از خود دفاع کنند يا خود را از دامي که در آن گرفتار شده اند رها کنند. در خلال فصل هاي مختلف، ما تمام فنوني را که کنترل کننده ها به کار مي گيرند تا شما را تحت تسلط خود درآورند و همچنين روش هاي مقاومت در مقابل آنها را فرا مي گيريم.
اطلاعات و تمرين هاي متعدد و ابزارهاي معرفي شده در اين صفحات براي کساني است که واقعا مي خواهند به آنها عمل کنند. به اميد اينکه هرکسي از اين کتاب چيزي را که مطابقت بيشتري با اوضاعش دارد برداشت کند تا با توسل به آن خود را از شر آنچه آزارش مي دهد رها سازد و آزادتر و خوشبخت تر زندگي کند.