خلاصه كتاب *
 هيچ يك از مردمان قبايل بومي كه اين افسانه هاي دلهره آور را تعريف مي كردند آنجا را به چشم خود نديده بودند . 
 فقط با اطمينان مي گفتند ورود به آن سرزمين براي هر مردي خطرناك و مرگبار است . اما قصه هاي قديمي تري 
 هم از آن سرزمين خطرناك وجود داشت كه به زماني باز مي گشت كه جهانگردي شجاع و كنجكاو قدم به آن سرزمين  گذاشته بود : « يك مملكت ، يك ملت ، اما همه مؤنث ؛ با مراتع وسيع ، باغ هاي گل ، بيشه زارهاي زيبا ، دشت هاي 
 بي در و پيكر و ... » 
 حكايت عجيبي بود كه براي اولين بار از بوميان آن منطقه مي شنيديم ، سرزمين پر رمز و رازي كه فقط براي مردان 
 خطرناك است ! شنيدن اين حرف و حديث ها ، به خودي خود ، حس كنجكاوي و در اين حال نوعي دلهره و احساس 
 خطر مبهمي را در ما بيدار مي كرد ، ... *