مي خواهم پيش از هرچيز سپاسگزاري ويژه اي کنم از آقاي باراک اوباما که در تسريع سفر من به کوبا بسيار موثر بود. اگر اوباما نبود شايد حالا حالاها پاي من به کوبا نمي رسيد و اين کتاب هم پيش روي شما نبود. سالها بود قصد داشتم به کوبا بروم اما نمي شد. کارهاي متعدد و دوري راه و سفرهاي کاري و غيرکاري همه باعث شده بود اين آرزوي هميشگي عقب بيفتد و هيچگاه جامه عمل بپوشد. کوبا مي توانست سفر پروپيماني باشد که خوراک يک کتاب کامل را فراهم کند؛ جايي در انتهاي دنيا که هم براي من ناشناخته بود و هم براي خوانندگان کتاب هايم در ايران. از نيمه ي دوم سال 1394 زمزمه ي برقراري رابطه بين آمريکا و کوبا در رسانه ها پيچيد. يک دشمني ديرينه ي تاريخي قرار بود فراموش و اختلافات کنار گذاشته شود. خبرها را دنبال مي کردم اما هنوز برايم جدي نبود تا اينکه در اواخر زمستان، آقاي جان کري وزير امور خارجه ي آمريکا با هيئت همراهش به هاوانا رفت و سفارت کشورش را در هاوانا افتتاح کرد. وقتي پرچم آمريکا بالا مي رفت و در وزش نسيم کناره ي اقيانوس اطلس، ستاره هايش را به رخ دشمن قديمي ميکشيد، با خودم فکر کردم آينده کوبا چگونه خواهد بود؟ قضاوتي نميکنم که بهتر است يا بدتر، اين را خود کوباييها بايد بگويند و تاريخ، اما هرچه هست ديگر شبيه کوباي امروز نخواهد بود. کوبايي که هنوز روح فيدل با همه ي کهنسالي اش در آن حضور دارد، کوبايي که هنوز «چه» قهرمان روياهايش است، کوبايي که يکي از آخرين مظاهر ديگرگون بودن است... من دوست دارم اين کوبا را ببينم، نه کوبايي که مثل جاهاي ديگر دنيا پر از مک دونالد و کي اف سي است. من دوست دارم بر ديوارهاي شهرهايش عکس چه گوارا را ببينم نه جاستين بيبر را ... چند روز بعد خطر جدي تر شد. باراک اوباما هم قرار شد براي ملاقات با رائول کاسترو به هاوانا برود. شک نداشتم که روند تغييرات و آمريکاييزه شدن سرعتي بيش از پيش خواهد گرفت. بايد مي جنبيدم، اگر امسال هم به کوبا نمي رفتم معلوم نبود تا سال ديگر چه ميزان تغييرات در آنجا صورت بگيرد و چقدر کوبا مي تواند از دام کاپيتاليسم برهد و همچنان شبيه جاهاي ديگر نباشد. بايد مي جنبيدم و مي رفتم. بايد آخرين يادگاري هاي استقلال را ميديدم و ثبت مي کردم. کوبايي ها با همه ي دشواري هايي که در شصت? هفتاد سال اخير از سر گذرانده اند اما همچنان به عنوان مردمي مستقل و ويژه از آنها ياد مي شود. در اين کتاب شرح ملاقات من با آنها را مي خوانيد، در يک بازه ي زماني بيست روزه در مارس و آوريل ????. در اين سفر علاوه بر اقامت در هاوانا به دو شهر ترينيداد و وينالس هم سفر کردم که شرح شان در کتاب آمده است. همچنين تا حد امکان عکس هايي را هم ضميمه ي مطالب کرده ام که مطمئنم مثل هميشه با اين انتقاد روبه رو خواهد شد که چرا سياه و سفيد است. و مثل هميشه بايد اين پاسخ را بدهم که رنگي چاپ کردن کتاب هزينه هاي آن را بالا مي برد و قدرت خريد بخشي از مخاطبان کتاب را که عمدتا جوانان و دانشجويان هستند، پايين مي آورد. پس همين را داشته باشيد تا بعد. مثل هميشه خوش فکري دوست عزيزم نيما سليمي، مدير نشر مثلث، در به ثمر رسيدن اين کتاب نيز مؤثر بوده است که جا دارد از او تشکر کنم. همچنين سپاسگزاري ميکنم از حبيب ايلون، طراح گرافيک کتاب که همکاري با او برايم تجربه ي شيريني بود. درست در آخرين روزهاي تدوين کتاب، خبري همه جهانيان را به خود جلب کرد: « فيدل کاسترو قهرمان انقلابي کوبا در نود سالگي درگذشت.» درگذشت او براي مردم کوبا از اهميتي ويژه برخوردار بود. چه براي آنها که او را بزرگ مردي انقلابي ميدانستند و چه براي آنها که او را عامل عقب ماندگي کوبا مي خواندند. بدون قضاوت درباره ي کاسترو، بايد گفت او يکي از تأثيرگذارترين شخصيت هاي تاريخي قرن بيستم بود که با مرگش پرونده آرمان خواهي به بسته شدن هميشگي نزديک تر شد.
نويسنده | منصور ضابطيان |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 168 |
نوبت چاپ | 7 |
ابعاد | 141*212 میلیمتر |
وزن | 303 |
سال چاپ | 1398 |
بررسی محصول برای كتاب سباستين: سفرنامه و عكس هاي كوبا
افزودن نظر شما
تاكنون نظري ثبت نشده است.