شمشير آباد شهر در ميان دره اي نسبتاً وسيع واقع شده است . دور تا دورش را کوههاي بلند و خشک در بر گرفته است . براي عبور از ضلع شرقي شهر ، ابتدا بايد خودت را به خيابان شمشير آباد برساني ... انتهاي خيابان سعدي غربي ، به سوم اسفند مي رسيد .رو به پايين که مي رفتي ، دست راست ات قبل از رسيدن به ساختمان شهرداري ، يک رديف مغازه بود : لبنياتي و دوغ فروشي عربعلي ، نانوايي مش صفر ، دوچرخه سازي قديري ، حلبي سازي عباس رشيدي ، کاروانسراي دودهنه و بزرگ ميرزا نيري و چسبيده به آن ، مغازه مطبوعاتي ( کتاب فروشي ) و لوازم التحرير فروشي خودمان ... اين ، چند سطر از کتاب مستطاب " شمشير آباد " نوشته آقاي نعمت کسراييان است . برادران کسراييان را از دير باز و دورادور مي شناسم . يکي از يکي هنرمند تر و فرهيخته تر . به ياد مي آورم که در آستانه انقلاب ?? ، اينان در نگارخانه مير ملاس ( محضر آقا عبدالله ) نمايشگاه کتابي برگزار کرده بودند . کتابهاي معروف به جلد سفيد که اغلب ممنوعه بودند . کتابي از صمد بهرنگي برداشتم و با لحني اعتراض گونه گفتم : کاش روي جلد طرحي داشت ! يکي از برادران حاضر در نمايشگاه ، کتاب را گرفت و بلافاصله طرح چهره صمد را با آن کلاه معروفش روي جلد کشيد و گفت : بفرما ، اين هم طرح ! حالا از آقاي نعمت کسراييان دو کتاب به دستم رسيده است : " راه خروج " و "شمشير آباد " . ابتدا شمشير آباد را دستم گرفتم و چنان محو داستانها شدم که آن را نبستم تا تمامش کردم . کتاب شامل هجده داستان کوتاه است ، که اگر چه هر يک مستقل اما با هم مرتبط اند . نويسنده به گورستان خضر و بر مزار پدر مي رود و با او به گفت و شنود مي پردازد ! مهمان مردگان مي شود ، تا از زبان خودشان داستان زندگي و مرگشان را بشنود . او با آميختن تخيل و واقعيت داستانهايي شيرين و جذاب آفريده است ، که خواننده را در برزخ مرگ و زندگي با خود همراه و همدل مي کند . از تلخي زندگي و شيريني مرگ مي گويد . از آزادي روح هايي که قفس تن را دريده اند و در دنياي آزاد گورستان ، هر چه مي خواهند مي گويند و مي کنند ، بي ترس و واهمه اي ! توصيف هاي زيبا از جاي جاي شهر خرم آباد و آدمهايش و تجسم صحنه ها به زيبايي هر چه تمام تر بيان شده است . تخيل قوي ، واقع نگاري با نثري روان ، ساده و صميمي و در عين حال بسيار زيبا و سخته ، هنر نويسنده و تسلط او را به زبان نمايان مي کند . صداقتش در روايت داستانها ، به ويژه زندگي خودش ، مثال زدني ست . آنقدر خودماني و زيبا روايت کرده است ، که خواننده را در شادي و غم خويش سهيم مي کند . نويسنده ، بي آن که گرفتار پز هاي روشنفکرانه شده باشد ، چهره خشن و عريان زندگي و فقر روزگار نوجواني و جواني هم نسلان خود را نمايان کرده است . از شما چه پنهان ، براي آن که بتوانم از کتاب اشکال و ايرادي بگيرم ، آن را زير و رو کردم ، ولي جز جذابيت و زيبايي چيزي نيافتم . به آقاي کسراييان خسته نباشيد مي گويم و از دوستاني که اين چند سطر را مي خوانند ، مي خواهم که کتاب را مطالعه کنند ، زيرا هر چقدر که من بگويم ، باز به درستي حق مطلب را ادا نکرده ام کتاب را انتشارات مهر ويستا ، واقع در سعادت آباد تهران ، چاپ و منتشر کرده و روي جلد با تصويري از موزه قاضي ابو ( منزل آخوند ابو ) ، مزين شده است . موفقيت بيشتر اين همشهري فرهيخته را خواهانم . ايام به كام
نويسنده | نعمت كسراييان |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 140 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 141*212 میلیمتر |
وزن | 147 |
سال چاپ | 1398 |
بررسی محصول برای كتاب شمشيرآباد
افزودن نظر شما
تاكنون نظري ثبت نشده است.