از زماني که «خوان سالوادور گاو ويتا» ( هزاران خواننده را در سيارهي زمين شيفته ي خود کرد، به نظر نمي رسيد هيچ داستان ديگري، بتواند همچون «شواليه اي با زره زنگ زده» توانايي خلق تصاويري چنين رؤيايي و برقراري يک رابطه ي عميق و دروني با خواننده را داشته باشد. کوششي از يک روياپردازي بزرگسالانه که نمايانگر پرواز انسان تا مراتب بالاي آگاهي در زندگي است؛ کوششي از اميدها، نااميديها هيجانات، سرخوردگي ها، اشکها و خنده ها که بازتاب احساسات دروني است و مي تواند تعاليم شگرف و دروني موجود در قصه را با طنزي لطيف به خواننده منتقل کند. کتاب «شواليهاي با زره زنگ زده»، بيش از يک داستان است. تجربه اي است که از ذهن انسان سرچشمه مي گيرد و از آنجا ما را به سمت قلب هدايت مي کند و در نهايت، روح را مي پروراند. کتاب، به شيريني،
ا ي از حصارهايي را به ما مي شناساند که مانع شناخت مان از خود هستند. اينکه چگونه خود واقعي مان را بشناسيم و دوست بداريم و همچنين ظرفيت و شايستگي هامان را در گرفتن و دادن عشق به ما مي آموزاند.
اين کتاب در امريکاي شمالي بدون هيچ گونه تبليغاتي، بالغ بر هفتصد هزار نسخه فروش داشته است. «رابرت فيشر» در آمريکاي شمالي، در نوشتن نمايشنامه و فيلمنامه هاي طنز و کمدي شهرتي فراوان دارد. او کارش را در راديو نزد «گروچه مارکس» شروع کرد و همين طور نوشته هايي براي افرادي چون «باب هوپ»، «رد اسكلتون»، «جورج برن»، «جک بني»، «آلان کينگ» و «لوسيل بال» دارد. آنچه زندگي را زيبا مي کند ژرفاي آن است، و آن چيزي نيست جز ژرفاي وجود انسان. چنانچه نياز داري که اين زيبايي ژرف در يادت بماند، «شواليهاي با زره زنگ زده» را بخوان. - اگر مي خواهي اهميت دوست داشتن خودت را دريابي، اين کتاب را بخوان. وقتي به صفحه ي آخر آن رسيدي، خواهي فهميد که زندگي زيباست، تو عشق هستي، فوق العاده اي و همه چيز خوب است!