قرار نبود ملاقاتش کنم. به بهترين دوستم، هارپر، گفته بودند، ديگر نمي تواند چهارشنبه شب ها براي پرستاري از بچه بيايد. چون آن قدر پرستار احمقي است، که چيزي نمانده بود بچه را به کشتن بدهد. کودک نوپاي سه ساله را روي طاقچه ي پنجره (البته پنجره بسته!) گذاشته تا والدينش از راه برسند، بچه هم تعادلش را از دست ميدهد و مي افتد. اين اتفاق هرجاي دنيا کاملا غيرقابل قبول و توجيه ناپذير است. ولي خدا خيلي بهت رحم کرده که اين اتفاق در آلن تاون پيش نيامده. » «خوشبختانه حال بچه خوب است؛ ولي خب، کشيش هم درگير اين جريان شد و او هم پيشنهادش اين بوده که شايد اين شغل مناسبي برايش نباشد.» ا صحبتهايمان که به اينجا رسيد، به او گفتم با من همراه شود تا اتاقش را در خانه ي نيلي نشانش دهم و زماني که مادرم مشغول سرخ کردن سيب زميني ها بود، به سمت اتاقي رفتيم که در اختيار مستأجر ديگري بود؛ يک پسر. اولين باري که کولتون نيلي را ديدم، نه سالش بود. موهاي کوتاه قهوه اي رنگ و چشماني خيره به همه جا و البته خيره به من. دورتادور اتاق مملو از کتابهاي رنگ آميزي، پدهاي هنري و نقاشي بود و همين طور يک عالمه قطار. خداي من! اجازه نداد با قطارهايش بازي کنم، آنها را يک گوشه ي اتاق گذاشت، مي خواست دو ساعت تمام، رنگ آميزي کند و من هم کنارش بودم. يک لحظه به خودم آمدم و ...
نويسنده | امبرلين جانسون |
قطع | رقعي |
مترجم | مهديه شعباني فقفوري |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 148 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 141*212 میلیمتر |
وزن | 158 |
سال چاپ | 1398 |
بررسی محصول برای كتاب پرش از گودال
افزودن نظر شما
تاكنون نظري ثبت نشده است.